نقل است روزی شیخ و مریدانش در راهی بودند به ناگاه مگسی دیدن پریشان حال که مادام اوق میزد! شیخ از مگس دلیل پریشان حالیش را جویا شد مگس به شیخ گفت: در حال اطعام مدفوع بودم که در آن مو یافتم پس شیخ و مریدانش جامه بدریدند و سر بر کوه بگذاشتند !
نقل است روزی شیخ و مریدانش در راهی بودند به ناگاه مگسی دیدن پریشان حال که مادام اوق میزد! شیخ از مگس دلیل پریشان حالیش را جویا شد مگس به شیخ گفت: در حال اطعام مدفوع بودم که در آن مو یافتم پس شیخ و مریدانش جامه بدریدند و سر بر کوه بگذاشتند !